معنی خون بستهو لخته شده، خون، تکهسهگوش (در دوزندگی) زمین سه گوش، سه گوش بریدن، شاخ زدن، باشاخ زخمی , کردن، سوراخ کردن, معنی خون بستهو لخته شده، خون، تکهسهگوش (در دوزندگی) زمین سه گوش، سه گوش بریدن، شاخ زدن، باشاخ زخمی پ کردن، سوراخ کردن, معنی omj fsتim goتi abi، omj، تlisi;ma (bc bmxjb;d) xkdj si ;ma، si ;ma fcdbj، aاo xbj، fاaاo xokd , lcbj، smcاo lcbj, معنی اصطلاح خون بستهو لخته شده، خون، تکهسهگوش (در دوزندگی) زمین سه گوش، سه گوش بریدن، شاخ زدن، باشاخ زخمی , کردن، سوراخ کردن, معادل خون بستهو لخته شده، خون، تکهسهگوش (در دوزندگی) زمین سه گوش، سه گوش بریدن، شاخ زدن، باشاخ زخمی , کردن، سوراخ کردن, خون بستهو لخته شده، خون، تکهسهگوش (در دوزندگی) زمین سه گوش، سه گوش بریدن، شاخ زدن، باشاخ زخمی , کردن، سوراخ کردن چی میشه؟, خون بستهو لخته شده، خون، تکهسهگوش (در دوزندگی) زمین سه گوش، سه گوش بریدن، شاخ زدن، باشاخ زخمی , کردن، سوراخ کردن یعنی چی؟, خون بستهو لخته شده، خون، تکهسهگوش (در دوزندگی) زمین سه گوش، سه گوش بریدن، شاخ زدن، باشاخ زخمی , کردن، سوراخ کردن synonym, خون بستهو لخته شده، خون، تکهسهگوش (در دوزندگی) زمین سه گوش، سه گوش بریدن، شاخ زدن، باشاخ زخمی , کردن، سوراخ کردن definition,